سيماي فاطمه زهرا(س) در شعر معاصر فارسي
نرگس گنجي
سيماي فاطمه زهرا(س) در شعر معاصر فارسي
مقدمه: شعر اهلبيت در مسير تاريخ
چهار نگرش كلي
نگرش روايي و تاريخي
نگرش فلسفي و كلامي
نگرش تخييلي و شاعرانه
نگرش عاطفي و شخصي:
پيوستن شعر انقلاب به كاروان شعر عاطفي
گامهايي در مسير بازآفريني
سيماي فاطمه زهرا(س) در شعر معاصر فارسي
مقدمه: شعر اهلبيت در مسير تاريخ
ايران تنها كشوري است كه مذهب تشيع از قرنها پيش در آن رسميت دارد و همه يا بسياري از ابعاد حيات فكري فرهنگي مردم را به نوعي تحت تأثير قرار داده است. يكي از بارزترين نشانههاي اين تأثير عشق و علاقه عمومي به اهلبيت پيامبر(ع) و تجلي اين محبت و عشق در «شعر» ـ يعني روشنترين جلوهگاه عواطف و افكار ملتهاي خاورميانه ـ است.
سرودن سوگها و ستايشها (مرثيه، مديحه، و منقبت) از شيوههايي است كه شاعران مسلمان و شيعي ـ به طور سنتي ـ براي اظهار عقايد و علايق خود به اهلبيت به كار ميبستهاند. در اين ميان، انتظار ميرود كه حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان نزديكترين فرد به پيامبر اسلام(ص) و تنها يادگار او و محور اهلبيت و مصداق آيات كريمهاي از قرآن، جايگاه ويژهاي داشته باشد. ميدانيم كه شعر عربي از قرن اول هجري براي تبليغ عقايد شيعي و ترويج اهل وصايت و امامت و دفاع از آنها و افشاي بدعت و انحرافي كه تاريخ اسلام را از مسير رشد صحيح خارج كرد، به كار رفته است.1 لكن در شعر فارسي اينچنين نيست. زيرا تاريخ ادب اهلبيت در اين زبان، با تكامل ادب فارسي از يك سو و وضعيت سياسي و اعتقادي ايرانيان از سوي ديگر ارتباط دارد. با گسترش دين اسلام در ايران و تكامل فارسي دري نخستين آثار شعر اهلبيت در منظومه بلند پدر شعر ايران ـ فردوسي طوسي ـ در قرن چهارم آشكار شد و هم او در ابياتي از حماسه خود زبان به ستايش و اظهار ارادت به پيامبر(ص) و امام علي(ع) گشود. پس از آن نيز تا قرن هشتم در مقايسه با قرون اخير و رسميت يافتن مذهب تشيع در ايران، حضور شعر اهلبيت در گستره ادب چندان چشمگير نيست. شايد سبب اين كاستي، كماطلاعي اديبان متقدم از حقايق دهههاي نخست تاريخ اسلام و اهميت آنها باشد. هر چه هست، نخستين سرودهها در باره دختر پيامبر(ص) با اشعار ناصرخسرو قبادياني، سنايي غزنوي، قوامي رازي و ... آغاز ميشود.2 اشعار فاطمي اين مرحله داراي ويژگي ارزشمندي است و آن اينكه بيان حقايق تاريخي و عقايد ديني در آن فراوان و تصنعات و تكلفات ادبي در آن كمتر است.
با رسميت يافتن مذهب تشيع، ديري نميپايد كه رواج زبانبازيهاي شاعرانه و تكلفات سخنوران، موجب ظهور برخي سرودههاي نامأنوس با دل و زبان مردم و مناسب بهبه و چهچه شنيدن در محفل ادبا و خواص شد، بيهوده نيست كه اندك اندك اشعار و نوحههاي عاميانه در ميان تودههاي مردم رسوخ يافت و تعزيه و روضهها از آن پر شد و پايه بسياري از برداشتهاي غلط و عوامانه در باره معصومين(ع) از جمله صديقه كبرا(س) گرديد.
نمونهاي از اين لفظپردازيها را در شاعر قرن هشتم هجري، خواجوي كرماني ميتوان ديد كه در مدح حضرت زهرا ميگويد:
عروس نه تتق و لالهبرگ هفت چمن ز نام او شده نامي سه فرع و چار اصول كمينه سوري بيتالعروس اوساره به مطبخش فلك دودخورده را در پيش
تذرو هشت گلستان و شمع شش منظر به يُمن او شده سامي دو كاخ و پنج قمر كمينه جاريه خانهدار او هاجر ز مه طبقچه سيم و ز مهر هاون ازهر4
* با گسترش دين اسلام در ايران و تكامل فارسي دري نخستين آثار شعر اهلبيت در منظومه بلند پدر شعر ايران ـ فردوسي طوسي ـ در قرن چهارم آشكار شد و هم او در ابياتي از حماسه خود زبان به ستايش و اظهار ارادت به پيامبر(ص) و امام علي(ع) گشود.
گرچه نميتوان براي خلاقيت شعري و رعايت مناسبتهاي لفظي و معنايي محدوديتي قايل شد، ولي چه توان كرد كه اين گونه جمالگرايي، سرانجام به ضد جمال تبديل شده و به اسلوبي تكراري بدل گشته است. چنان كه حسينعليخان سلطاني ـ همچون برخي ديگر از شاعران قرون متأخر در مدح آن حضرت ـ چنين سروده است:
صدف يازده گهر كه از او چار عنصر بدو گرفت قوام هشت خلد از وجود مسعودش
گشت قدر نه آسمان والا هشت كوكب بدو فزود ضيا جست زيب و طراز و فرّ و بها ...5
ناگفته نماند كه مغلقگويي و سادهگويي در تاريخ شعر اصولاً دو جريان موازي هستند. و در كنار اين دست اشعار لفظپردازانه، برخي شعرها عاليترين مفاهيم لطيف را به زباني رسا و روشن در گوش جان مردمان روزگار زمزمه كردهاند. از نمونه چنين شعرهايي، شعر «قدسي» (از شاعران قرن يازدهم) است كه سادگي، طراوت خاصي دارد، چنان كه گويي شاعر معاصر به تازگي آن را سروده است:
... اي كه تو بر آل كسا محوري
بر سر زنهاي جهان افسري ...
جام حيا مست ز صهباي توست
واژهاي از دفتر معناي توست
صبر و رضا طفل دبستان توست
ريزهخور سفره احسان توست ...
گشت نهان بر همه كس تربتت
تا بشناسند غم غربتت ...6
دشواري سرودن در شأن والاي حضرت زهرا(س)
البته نبايد فراموش كنيم كه سرودن در شأن والاي حضرت سيدةالنساء كه انساني عديمالنظير و زني همطراز انبياست كاري است دشوار و توفيقي است كه بايد خودِ آن حضرت عطا فرمايد. چه بسا سخني كه به قصد قربت و به نيت ستايش گفته شود و در باره ساير اوليا و ائمه(ع) گفتنش خالي از اشكال باشد ولي اگر در باره حضرت زهراي مرضيه(س) گويند، استخفاف به شأن او محسوب گردد. (مانند وصف جمالات ظاهري و مانند آن). تأثير اين دشواري را در محدوديت قلمرو سخنوران و تكرار شدن مضامين شعراي متقدم ـ از گذشته تا امروز ـ نميتوان ناديده گرفت.
نكته آنجاست كه تكرار اين گونه مضامين در شعر دورههاي مختلف نه بر شناخت شيعه و ساير مسلمانان از آن حضرت چيزي ميافزايد و نه بابي از آگاهي بر غير مسلمانان كه اصولاً با درك اوصافي از اين دست ـ آنهم با اين اشارات اجمالي شاعران ـ بيگانهاند: عصمت كبرا، علتِ غايي خلقت، بضعه طه، امّابيها، شفيعه محشر، انسيه حوراء، امّالائمه، كفو حيدر، مادر دو عيسي و دو مريم و ...
آيا وقت آن نرسيده است كه سخن سخنوران متعهد و ديندار راهي براي افزايش شناخت مسلمانان و تاباندن انوار فاطمه زهرا(س) بر دل و جان مشتاقان حقيقت و مستعدّان هدايت بگشايد.
چهار نگرش كلي
به نظر ميرسد اگر «شعرهاي فارسي فاطمي» را ـ كه تا كنون سروده شده است ـ از لحاظ جهتگيري و زاويه نگرش دستهبندي كنيم، نقاط ضعف و قوت و زمينههاي خالي و نيازمند خلاقيت بيشتر تا حد بسياري روشن و مشخص گردد، عمده اين گونه اشعار ـ اعم از قديم و جديد ـ از نظر نگرش و فضاي حاكم بر آنها قابل تقسيم به انواع چهارگانه است:
1ـ روايي و تاريخي
2ـ فلسفي و كلامي
3ـ تخيّلي و شاعرانه
4ـ عاطفي و شخصي
بدون شك بسياري از سرودهها دو، سه و يا هر چهار جنبه را بهم آميخته دارند و تعداد اشعاري كه تنها يكي از جهات را لحاظ كرده باشد، فراوان نيست. پرسش آن است كه چرا اصولاً اين چهار نگرش نُمود بيشتري يافته است؟ آيا شاعران راههاي ديگري براي شناختن و شناساندن آن وجود شريف نداشتند كه غالب آنان خود را در سنتهاي ادبي گذشتگان ـ و مدايح و مراثي و مناقب ـ زنداني كردهاند؟
اكنون با ذكر نمونههايي ـ با اولويت دادن به شعر معاصران ـ به بررسي اين نگرشها ميپردازيم.
نگرش روايي و تاريخي
مراد از اين گونه نگرش، شعرهايي است كه بر مبناي ذكر مقاطعي از زندگي آن حضرت مانند ازدواج ايشان، غصب شدن فدك و شهادت او و يا بر مبناي جايگاه صديقه كبرا در خاندان عصمت و آيات و احاديثي كه در شأنش آمده است، شكل گرفتهاند. از نمونه خوب اين گونه شعرها در قديم، قصيده ابنحسام خوسفي (شاعر قرن نهم) است تحت عنوان «مهماني كردن فاطمه جناب پيامبر را» كه با اين بيت آغاز ميشود:
* نخستين سرودهها در باره دختر پيامبر(ص) با اشعار ناصرخسرو قبادياني، سنايي غزنوي، قوامي رازي و ... آغاز ميشود.
از بر اطراف باغ، از چمن گلعذار
مجمره پرعود كرد، بوي خوش نوبهار7
يا قصيده «مروج الاسلام كرماني» كه ابياتي از آن را ميخوانيم:
اي درّ درج حيا و آيت عظمي ام كتاب، امفضل، امعلومي
بضعه خير الوري و مريم كبري «امابيها»ت خوانده خواجه «أسري»
تا آنجا كه ميگويد:
آه كه در مدت قليل چه آمد
بر سرت از مردمان بيسر و بيپا8
از اين دست سرودهها، اگر شاعران قادر باشند از ظواهر امور بگذرند و رابطه حوادث را با يكديگر در گذشته و آينده تحليل كنند و در عين حال از لطافت خاص بيان شعري دور نيفتند، بايد گفت كه به شأني عالي در شعر دست يافتهاند. مثنويهاي احمد عزيزي در كتاب لالههاي زهرايي حركتي است در اين سو و نيز قصيده زيباي «فريد» شاعر متعهد معاصر با مطلع «روزي كه دفن كرد علي بيصدا ترا» ضمن اشاره به مرحله تاريخي حيات آن حضرت به تحليلي منطقي و در عين حال شاعرانه دست يافته است. به سرودههاي هر دو شاعر در اين نوشتار اشارتهاي ديگري خواهيم كرد. آري ثبت حوادث، كار مورخ است و تحليل آن، كار متفكر.
نگرش فلسفي و كلامي
اشعاري را كه عمدتا به نقش زهراي مرضيه(س) در عالم هستي و مقام معنوي و روحاني و عرفانياش ميپردازد، ميتوان داراي جهتي فلسفي و كلامي دانست. از اين دست اشعار از ديرباز تا كنون گفتهاند و ميگويند. بسياري از اين نوع سرودهها تكرار سخنان شعراي متقدم و بخشي نيز مبتني بر نكات ظريف و تازهاي است. يكي از بهترين اين گونه اشعار مثنوي «محمد فكورصفا» (متخلص به فكور) است كه تفسيري از «مناقب منسوب به ابنعربي» ميباشد. مثلاً در تفسير صفتي از صفات آن حضرت (جواد العالَم العقلية)، گويد:
عقل گُل، اول ظهورِ باري است چون كه ظرفِ جان زهرا كامل است حضرتش مشكات نور عقل شد در لباس زن هويدا شد ولي
وان ظهور اندر موالي جاري است ... عقل كل را در پذيرش شامل است تا كه نور او به عالم نقل شد ... يازده انوار از او شد منجلي ...9
ابياتي كه جنبه فلسفي دارند غالبا در مقدمه قصايد قرار گرفتهاند؛ چنان كه شاعر معاصر محمدعلي صاعد در مقدمه قصيدهاي در ستايش حضرت زهرا(س) آورده است:
كيست وجودش ز بعد خالق اكبر كيست كه باشد وجود، ذيل وجودش
فوق وجود و ز حد وصف فراتر؟ هست عَرَض، هر چه هست و اوست چو جوهر10
شعري با اين گونه مضامين با همه ارجمندي، در نهايت «شعر خواص» است و از نظر ارتباط با عموم، محدوديتهايي دارد. اگر صبغه اصلي شعرها جنبههاي عقلي و فلسفي باشد اين خطر وجود دارد كه شعراي متعهد و توانا و انديشهگرا مهجور واقع شوند و تودههاي مردم به ادبيات به ظاهر مذهبي ولي عامهپسند و مبتذل روي آورند؛ چه، در اين گونه شعرها ايجازي هست كه راه را بر تفاسير و شرح مطالب و استدلالهاي روشن ميبندد و اگر شعر به عرصه احتجاجات منطقي و فلسفي گرديد به نظم خشك تبديل ميشود.
نگرش تخييلي و شاعرانه
در اين گونه شعرها كه داراي نگرش تخييلي به قضايا هستند، تخيل هنري و مفاهيم فاقد مصاديق خارجي بر ساير جنبهها غلبه دارد.
نمونه مبالغهآميز اين گونه اشعار مديحه سنجر كاشاني است كه به جاي آنكه خواننده شعر به اعجاب در برابر صفات عاليه حضرت فاطمه(س) برسد، در برابر نازكخيالي و مضمونيابي شاعر شگفتزده ميشود:
هم خضر آب داشت، هم اسكندر آينه از بيم چشمزخم فلك ز آفتاب و ماه
مثل تويي كه ديد در آب و در آينه؟ حاضر كند به بزم تو با مجمر آينه
* آيا وقت آن نرسيده است كه سخن سخنوران متعهد و ديندار راهي براي افزايش شناخت مسلمانان و تاباندن انوار فاطمه زهرا(س) بر دل و جان مشتاقان حقيقت و مستعدّان هدايت بگشايد.
* اگر صبغه اصلي شعرها جنبههاي عقلي و فلسفي باشد اين خطر وجود دارد كه شعراي متعهد و توانا و انديشهگرا مهجور واقع شوند و تودههاي مردم به ادبيات به ظاهر مذهبي ولي عامهپسند و مبتذل روي آورند.
عكس ترا كه شعله صف سركش آمده است
در بر اگر كشد نكند باور آينه
تا آنجا كه گويد:
تقليد وضع ساره خيرالنسا نمود بانوي عرش حجله وفا و خاتون خلد زاد
زان رو نكرد بر سر و بر، زيور آينه آن كز حيا نخواسته از شوهر آينه ...11
همين نازكانديشي در شعر «خسرو احتشامي» شاعر نوجوي معاصر يافت ميشود بيآنكه كليت شعر، وقف خيالآفريني شود و به اين نكته در اواخر نوشتار به روشني ميپردازيم:
تا رخصت حضور نيابد، شب طلوع تا كعبه راز سنگ كرامت نيفكند
مهتاب از ادب نتراود به روزنش ... از چشم روزگار نهان است مدفنش12
اين گونه سخنان از مصاديق «يجوز للشاعر ما لا يجوز لغيره» هستند. باري، بايد پذيرفت كه شعر را عالمي ديگر است و شعر خالي از خيال لطفي ندارد. لكن گستره پرواز خيال در شعر متعهد تا جايي است كه از هدف دور نيفتيم. نبايد فراموش كرد كه هدف اصلي شعر ديني، بويژه شعر اهلبيت، بيان حقيقت، ترويج ارزشهاي توحيدي، و گسترش فضيلت است.
نگرش عاطفي و شخصي:
آن دسته از اشعاري كه بيان عواطف ديني و احساس ارادت به آستان مقدس فاطمه مطهر(س) در آنها غلبه دارد، ميتواند به عنوان سرودههاي عاطفي قلمداد شود. در نخستين سدههاي ظهور شعر شيعي، بيان اعتقادات ديني و ثبت حقايق تاريخ اسلام بر ساير جنبهها غلبه دارد، الا اينكه پايان برخي از شعرها با طلب شفاعت و دادخواهي سامان مييابد كه بعدي عاطفي به شعرها ميدهد.
حساب سرودههايي را كه در باره شهادت و مظلوميت آن حضرت است، بايد جدا كرد زيرا تأثير واقعه در بسياري از موارد بيش از تأثير زبان شعر است بويژه آنكه شاعران براي ايجاد انگيزش عاطفي در مردم عمدا ـ يا سهوا ـ از باطن حوادث گذشته و به پوسته آن ـ با تفصيل و رنگ و لعاب ـ ميپردازند و گاه شعر را از لطافت هنري و محتواي توحيدي ـ هر دو ـ خالي ميكنند. اين گونه اشعار عوامانه ضربات مهمي بر فرهنگ عمومي دينداران در گذشته وارد كرده است كه هنوز آثار آن باقي است.
مرحوم صغير اصفهاني كه از شاعران پيشكسوت معاصر در اشعار مذهبي است، گاه به شعري فلسفي و تجريدي (بيشتر در مدايح) و گاه به نوحهخواني كه با شعر عاميانه مذهبي فاصله بسيار اندك دارد روي ميآورد و در آن گونه اشعاري كه به «زبان حال» معروف شدهاند به مناسبت ايام شهادت حضرت زهرا ميسرايد:
* نبايد فراموش كرد كه هدف اصلي شعر ديني، بويژه شعر اهلبيت، بيان حقيقت، ترويج ارزشهاي توحيدي، و گسترش فضيلت است.
اگر رنجيدهاي از من پسرعم حلالم كن به جان نور عينم شب هر جمعه آيي بر مزارم
خلافي ديدهاي از من پسرعم يتيم بينواي من حسينم ... به خاطر آوري احوال زارم ...13
پرسش آن است كه آيا تنها يك فصل از حيات آن حضرت (يعني مظلوميت و شهادت) است كه بايد در مخاطبان شعر فاطمي انگيزش ايجاد كند يا توفيق حقيقي شاعر متعهد به آن است كه تودههاي مردم را به كشف شيوهاي «شناختي ـ عاطفي» كه بهترين نوع پيوند با پيشوايان ديني در ابعاد اعتقادي، اخلاقي، سياسي و اجتماعي است، رهنمون شود؟
بديهي است كه غرض از اين مبحث انكار اهميت عنصر عاطفه در شعر نيست بلكه اصولاً هدف، تقويت عنصر عاطفه در مسير صحيح است زيرا اساس خلاقيت و تأثير و تأثر شاعر و مخاطبانش به همين عنصر بستگي دارد.
پيوستن شعر انقلاب به كاروان شعر عاطفي
تكرار و تقليد، كليگويي، استفاده زياد از بيان خبري و تقريري، بازيهاي لفظي و افراط در رعايت موازين سخنوري، از مهمترين موانع تأثيرگذاري عاطفي در شعر هستند. يكي از مهمترين موفقيتهاي شعر فاطمي در دهههاي اخير فائق آمدن برخي از شاعران بر اين موانع است. شاعران امروز شيوههاي مختلفي را براي انگيزش عاطفي در شعرهاي خود تجربه ميكنند. گاه بيان يك واقعيت از ابعاد و زواياي گوناگون و با استفاده از استعارات لطيف را راهي براي نفوذ در دلها قرار ميدهند. در ترجيعبند طولاني محمدعلي مجاهدي (متخلص به پروانه) ـ در باره هجوم به خانه آن حضرت پس از رحلت پدر بزرگوارش ـ تلاش براي دست يافتن به بيان لطيف و شاعرانه حقايق به وضوح ديده ميشود:
سوخت بال كبوتران حرم دامن گل كه سوخت از آتش
كار اين شعلهها به لانه كشيد شعله سر از دل جوانه كشيد ...14
گامهايي در مسير بازآفريني
حركت فكري و فرهنگي انقلاب اسلامي كه سالهاي چندي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز به رشد كرد ـ و تا كنون ادامه دارد ـ دري از نور به سوي عموم حقجويان بويژه شاعران متعهد گشوده است. انتشار و فروش گسترده آثار انديشمنداني كه در آثارشان، براي شناساندن سيماي تابناك حضرت زهرا(س) از جنبههاي اجتماعي، تاريخي و تربيتي به مردم بويژه نسل جوان كوشش كردهاند، نشاندهنده عشق و علاقه مردم و جوانان به آن حضرت و هم بشارتدهنده رشد فكري و فرهنگي در قلمرو شناخت معصومين است.15
بيهوده نيست كه بسياري از شاعران انقلاب در دو دهه اخير سعي در دركي شهودي و احساس مستقل و زباني فارغ از تكرار و تقليد ـ در زمينه پيوندشناختي و عاطفي ـ با «بانوي آب» و «آفتاب» و «بينشانهاي كه نشانه خداست» داشتهاند. گاه مضامين مكرر را با زبان مستقل يا اوزان لطيف، نو و احيا كردهاند و به بعدي آشنا با ذهن مردم از زاويهاي جديد نگريستهاند و گاه اصولاً به تجارب نو در حوزه فكري و عاطفي دست يافتهاند. براي نمونه به اين ابيات بنگريد:
تو ستارهاي و تو اختري؛ نكنند با تو برابري؛ تو هماي اوج سعادتي، تو قرين مهر ولايتي، به حَسن (ستاره روشنت) به خدا رسيده ز دامنت؛
مه و مهر و زهره و مشتري تو يگانه دخت پيمبري تو سپهر عصمت و عفتي بخدا كه «همسر» حيدري كه حسين (آن گلِ گلشنت) بخدا تو معني «مادر»ي!16
صيغه خطاب همراه با موسيقي پرشور و شوقانگيز كهنگيهاي اين شعر را به تازگي بدل كرده است.
در برخي از شعرها، نگاه شاعر در جستجوي زاويهاي نو براي بيان مطالب است. شعر «سراي فاطمه»، سروده حميد سبزواري، در اصل شعري ملهم از سخنان امام خميني و دكتر شريعتي است. كه آثار و سخنان آنان بالاترين تأثير را در شكلدهي فرهنگ شعر فاطمي پس از انقلاب داشته است:
* پرسش آن است كه آيا تنها يك فصل از حيات آن حضرت (يعني مظلوميت و شهادت) است كه بايد در مخاطبان شعر فاطمي انگيزش ايجاد كند يا توفيق حقيقي شاعر متعهد به آن است كه تودههاي مردم را به كشف شيوهاي «شناختي ـ عاطفي» كه بهترين نوع پيوند با پيشوايان ديني در ابعاد اعتقادي، اخلاقي، سياسي و اجتماعي است، رهنمون شود؟
* تكرار و تقليد، كليگويي، استفاده زياد از بيان خبري و تقريري، بازيهاي لفظي و افراط در رعايت موازين سخنوري، از مهمترين موانع تأثيرگذاري عاطفي در شعر هستند. يكي از مهمترين موفقيتهاي شعر فاطمي در دهههاي اخير فائق آمدن برخي از شاعران بر اين موانع است.
حجره، گلين است و كوچك است و عجب آنك
هست جهاني، چو جاي فاطمه دارد
و:
رشحه ايمان تراود از در و بامش
خانه علم است و باب علم در آن است17
بر اين گونه شعرها ميتوان «راز شب» سروده شادروان شهريار را نيز افزود.18
شعري فاخر و چندبعدي
بخش ديگري از شعرها كه بدون شك قسمتي از ادبيات انقلاب اسلامي در شمار ميآيند، داراي افكار نو، لطف عواطف، تازگي اسلوب و قدرت اثرگذاري ويژهاي هستند. بر اينها بايد در آميختن هر چهار بعد (كه پيشتر به بررسي آن پرداختيم) افزوده شود. قصيده شيواي خسرو احتشامي كه به آن اشارت رفت از اين دست است:
&nb
نظرات شما عزیزان:
بازدید :
تاریخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, زمان : 2:13 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت |
آخرین مطالب ارسالی
من و آسمان
فاطمیه سال 93
دانلود مراسم فاطمیه 92
دانلود مراسم 30 صفر
دانلود مراسم 29 صفر
دانلود مراسم 28 صفر
« مداحی های اربعین حسینی »
ک.وتاه اما شنیدنی
زیارت عاشورا
سخنرانی با موضوع امام حسین(علیهم السلام)
نمایش رادیویی «روز واقعه»
کتاب گویا «زندگانی امام حسین (ع)»
. مستند محرم در ایران
مستند کربلای بدون مرز
کلیپ های شهادت امام حسین (ع)
مداحی های تصویری امام حسین (ع)
تم های اندروید
اسکرین سیور (Screen Saver):